جدول جو
جدول جو

معنی نام بخشی - جستجوی لغت در جدول جو

نام بخشی
(بَ)
عمل و صفت نام بخش
لغت نامه دهخدا
نام بخشی
عمل نام بخش. نام بخشیدن
تصویری از نام بخشی
تصویر نام بخشی
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از کام بخشی
تصویر کام بخشی
رسانیدن به آرزو، برای مثال سبب مپرس که چرخ ازچه سفله پرور شد / که کام بخشی او را بهانه بی سببی ست (حافظ - ۱۴۶)، کنایه از به وصال رساندن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کام بخش
تصویر کام بخش
بخشندۀ کام، برآورندۀ آرزو
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از حاتم بخشی
تصویر حاتم بخشی
بخشش فراوان. حاتم مردی از قبیلۀ طی، در حدود سدۀ ششم میلادی، بوده که در سخا و کرم و جوانمردی معروف است
فرهنگ فارسی عمید
(تِ بَ)
به تعییر و نکوهش، عمل بسیار بخشیدن، اسراف. تبذیر
لغت نامه دهخدا
(نُ)
مرادبخش. (آنندراج). عطاکننده تمتع و شادمانی از روی میل. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(طَ / طُو بُ دَ)
مشهور کردن. نامی کردن، به جاه و منصب رساندن کسی را
لغت نامه دهخدا
(بَ)
تمتع. (ناظم الاطباء). رسیدن به آمال و آرزوها. (از ناظم الاطباء) :
طریق کامبخشی چیست ترک کام خود کردن
کلاه سروری آن است کز این ترک بردوزی.
حافظ.
، سخاوت و جوانمردی:
سبب مپرس که چرخ از چه سفله پرور شد
که کامبخشی او را بهانه بی سببی است.
حافظ.
کام بخشی گردون عمر در عوض دارد
جهد کن که از دولت داد عیش بستانی.
حافظ.
، قوت و قدرت. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(دِ سِ)
نام بخشنده. مشهورکننده، مجازاً آنکه مقام و منصب بخشد. رجوع به نام و نان شود
لغت نامه دهخدا
(مِ بَ)
مؤلف آنندراج آرد: نام ذات را گویند. بدان که نام پاک یزدان یکتا بر سه گونه است چه اطلاق بر ذات یا به اعتبار امر عدمی است و آن رااسم ذات گویند، مانند پاک که به عربی قدوس است یا به اعتبار امر وجودی است که تعقل او موقوف به تعقل غیر نیست آن را اسم صفت گویند، مثل زنده که به عربی حی خوانند یا به اعتبار امر وجودی است که تعقل آن موقوف بر تعقل غیر است و آن را اسم فعل خوانند، چون آفریننده و به عربی خالق گویند و نام ذاتی یعنی نام صفتی چون دانا و توانا و امثال آن. (آنندراج). از برساخته های دساتیر است. رجوع به فرهنگ دساتیر ص 268 شود
لغت نامه دهخدا
(گُ بَ)
در گذشت از گناه. عفو
لغت نامه دهخدا
(بَ)
چگونگی و صفت آرام بخش
لغت نامه دهخدا
(بَ)
دهی است از دهستان جلگۀ زوزن بخش خواف شهرستان تربت حیدریه که در 115 هزارگزی جنوب باختر خواف و 7 هزارگزی جنوب راه مالرو عمومی زوزن به چاه باغ در جلگه واقع است. ناحیه ای است گرمسیر با 89 سکنه. آب آن از قنات تأمین میشود، محصول عمده آن غلات و پنبه و شغل اهالی زراعت و گله داری و قالیچه بافی و راهش مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
تصویری از کام بخش
تصویر کام بخش
برآورنده آرزو
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تاج بخشی
تصویر تاج بخشی
عمل تاج بخش اعطای تاج، بزرگی جلال پادشاهی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حاتم بخشی
تصویر حاتم بخشی
نکوهش، اسراف، و تبذیر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جان بخشی
تصویر جان بخشی
عمل جان بخش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آرام بخشی
تصویر آرام بخشی
آرام بخشیدن حالت و کیفیت آرام بخش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نام بخش
تصویر نام بخش
آنکه مقام ومنصب بکسان بخشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کام بخشی
تصویر کام بخشی
رساندن بارزوی متمتع ساختن: (طریق کامبخشی چیست ک ترک کام خود کردن که سرور آنست کز این ترک بر دوزی) (حافظ)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نام بخشیدن
تصویر نام بخشیدن
مشهورکردن معروف ساختن، بمقام و منصب رسانیدن کسی را
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کام بخش
تصویر کام بخش
((بَ))
دهنده آرزو
فرهنگ فارسی معین
بذل، بخشش (بسیار و حاتم وار)
فرهنگ واژه مترادف متضاد
آرزوبخش، مرادبخش، مراددهنده
فرهنگ واژه مترادف متضاد